سخته چقدر تنها بشی!!!!
سخته چقد تنها بشی
کسی به دادت نرسه
عکسشو آغوش بگیری
اشک تو چشات حلقه بشه
کاشکی میشد یه بار دیگه
تو بغلت گریه کنم
پاتو بلند کن نفسم
چشمامُ فرش پات کنم
ازم بریدی ،مگه ازم چی دیدی
بغضِ صدامو چرا تو نشنیدی...
دارم میخونم ، با یه دل شکسته
ببین دلِ من هنوز به پات نشسته...
ازم بریدی، ازم بریدی من که برات میمیردم
آخه کدوم گناهُ کردم که پاشو خوردم
چشمامو هر شب ،به یاد کی ببندم
برام چی مونده ،به دل خوشیش بخندم
برام نمونده ،اشکی برات بریزم
نمونده عمری، که من به پات بریزم...
نظرات شما عزیزان:
خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو
راندم چو از مهرت سخن گفتی بسوز و دم مزن
دیگر بگو از جان من, جانا چه میخواهی؟ بگو
گیرم نمیگیری دگر, زآشفته ی عشقت خبر
بر حال من گاهی نگر, با من سخن گاهی بگو
ای گل پی هر خس مرو, در خلوت هر کس مرو
گویی که دانم, پس مرو، گر آگه از راهی بگو
غمخوار دل ای می نیی, از درد من آگه نیی
ولله نیی, بالله نیی, از دردم آگاهی بگو
بر خلوت دل سرزده یک ره درآ ساغر زده
آخر نگویی سرزده, از من چه کوتاهی بگو؟
من عاشق تنهاییام سرگشته شیداییام
دیوانهای رسواییام, تو هرچه میخواهی بگو
دنیا ارزش دل شکستن را ندارد ...
میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود ...
خاک آنتن نمیدهد که نمیدهد...!
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ...
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ...
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟
ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ
ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ ﻋﻤﯿﻖ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ بودن را ﺑﭽﺶ ﺑﺒﯿﻦ ﻟﻤﺲ ﮐﻦ
ﻭﺑﺎﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن...
قدر لحظه های باهم بودن رو خوب بدونیم
شاید فردایی نباشد...
تا شد از پرده برون راز نهان من ودل
هرشبی من زبلای دل و دل از غم تو
تا سحر گاه بلند است فغان من و دل
من و دل مدتی آواره ی گیتی بودیم
آخر افتاد به چنگ تو عنان من ودل
جز تو ای عشق که از هر دو زبان با خبری
کسی آگاه نباشد به زبان من و دل
دل به زلف تو گرفتار و من اندر پی او
میکشم ناله و خلقی نگران من و دل
شانه بر زلف مزن دست بدار از شوخی
که بود بسته به این سلسله جان من و دل
جستجوئی بسر کوی بتان باید کرد
تا بجویند در آن خاک نشان من و دل
دلم از دست ببردی و جدائی کردی
به توای دوست نه این بود گمان من ودل
آن روز که دلداده شدم دانستم
نکشد هیچ کسی بارگران من و دل
راضی به همین چند قلم «مال» خودت باش...!!!
دنبال «کسی» باش که دنبال «تو» باشد
اینگونه اگر نیست به دنبال «خودت» باش...!!!
«پرواز» قشنگ است ولی «بی غم و منت»
«منت» نکش از غیر و پر و بال خودت باش...!!!
صدسال اگر «زنده» بمانی گذرانی
پس «شاکر» هر لحظه و هر سال «خودت» باش...
همیشه حق با قلب توست .
چرا که ذهن توسط جامعه بنا می شود.
ذهن ، حاصل تعلیم و تربیت جامعه است.
جامعه ، ساختار ذهن را به میل خودش شکل می دهد .
ذهن ، هدیه ی زندگی نیست .
اما قلب ، بکر است.
هدیه ی آفرینش است .
از ازل پاک بوده و تا ابد ، پاک و پاکیزه خواهد ماند...
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
ای بسا در که به نوک مژهات باید سفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری میآشفت
گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت
بگویم" جان" و با نازش بگوید" بی بلا "باشد
دلم عشقی هوس کرده نباشد اهل بی مهری
که در دنیای طوفانی برایم ناخدا باشد
دلم عشقی هوس کرده شبیه آدم و حوا
نه من دلسرد شوم از او، نه او سر به هوا باشد
دلم عشقی هوس کرده بدون مرز و ممنوعه
که هر وقتی دلم تنگید در آغوشم رها باشد
دلم عشقی هوس کرده کمی سبزه کمی شیطان
که اسم کوچکش شاید برایم آشنا باشد
دلم عشقی هوس کرده شبیه عشق آن کودک
که تنها لذتش بازی، میان بچه ها باشد....
امیدوارم که سلامت و شاد باشین داداشی
پاسخ:سلام خیلی ممنون اجی همچنین
رنگین کمان لبخند توست!
که…
با هر ترنم باران
شکل می گیرد!
❝تـو فقط خوشحال باش❞
من اشک آسمان را در میآورم...
نو بگوییم و نو بیندیشیم...عادت كهنه را به هم بزنیم...
و زباران كمی بیاموزیم...كه بباریم و حرف كم بزنیم...
كم بباریم اگر، ولی همه جا...عالمی را به چهره نم بزنیم...
چتر را تا كنیم و خیس شویم...لحظه ای پشت پا به غم بزنیم...
سخن از عشق خود بخود زیباست...سخن عاشقانه ای به هم بزنیم...
قلم زندگی به دست دل است...زندگی را بیا رقم بزنیم...
«سالكم» قطره ها در انتظار تواند...زیر بـــاران بیا قـــدم بزنیم...
و سهم چشم هایم را،سکوتم را ،صدایم را
اگر می شد برای دیدنت دل دل نمی کردم
اگر میشد که افسار دلم را ول نمی کردم
دلم را می نشانم جای یک دلتنگی ساده
همیشه بت پرستم , بت پرستی سخت وابسته
خدایش را رها کرده به چشمان تودل بسته...
برچسبها: